ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران یار دریایی است گویی واژگونه بر فراز شهر شهر سوگواران هر زمانی که فرود می بارد از ابری ریشه در وهبی می دواند پرسشی بگیر با تشویش رنگ این شبهای وحشت را خوارد شست یار از دل یاران چشمه ها چشمه ها خشک اند روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ همچنانکه نام ها در بند هر چه پیرامون ماست غرق تباهی شد آه باران آه باران ای امید جان بیداران بر پلیدی ها که ما عمری است در گرداب آن غرق ایم آیا چیره خواهی شد